دوست داداشم بود کانهو خود داداشم بود.خنده خنده رفت بیمارستان و تنش می خارید و توییت می کرد که" کاش کرونا گرفته باشم حداقل"

باورش نمی شد که همین طوری بی خداحافظی باید بزرگترین کندن عمرش را .مهمان همین بیمارستان باشدجوان سی ساله با چه حالی روی تختهای بیمارستان جان کند؟ آیا وقتی جان می داد از شرایط پیش آمده مبهوت بود؟ یا عصبانی و سوگوار و متاسف برای بهره کمی که از عمر برده است؟ یا نه نسیم رحمت آمده بود و خیالش را تخت کرده بود و با رضا تن داده بود به قضا؟ هیچ کس نمی داند هیچ وقت نخواهیم دانست

به عنوان یک خواهر .به عنوان خواهر پسر جوانی که مادرش را سال یک  است از دست داده است باید کاری بکنم.چه میدانم.

مثلا بنشینم همان کف بیمارستان زار بزنم: برادرم نخبه بود.باهوش بود هنرمند بود .خون دلخورده و آرمانطلب بودمومن بود.زجر کشیده بودغریب و بی کس بود.می خواستم دامادش کنم.

دردم آمده است.حالا نه به اندازه خواهرش که توی قرنطینه بود و نتوانست دفن برادر را ببیند

دردم آمده است به اندازه تمام خواهرانی که جای خالی مادر  را چندسالی است باید پر کنند

انقدری دردم آمد که تصمیم گرفتم تا مطمئن شدن از این که ناقل نیستمخودم را قرنطینه کنم!

اما نتیجه ای که از این داستان می گرفتم چه باید می بود.حتی اگر ویروس با این همه کر و فر بر ما وارد نمی شد و یواشکی گوشه و کنار از ما کشته می گرفت تماس داشتن با مرگ ناگهانی یک دوست حداقل این چراغ را در ما روشن می کرد که مرگ نزدیک است و بدون این که راضی باشی هم می تواند تو را ببرد .ساکت را بسته نگهدار! اما حالا که این سفیر مرگ با بوق و کرنا آمده و با اعلام قبلی بر ما وارد شده آیا تنها واکنشی که در ما بر می انگیزد باید ترس باشد و ماسک و دست کش؟ 

نه.عالم معنا به این سوت و کوری نیست.خبر موثق دارم که ماشالا هزار ماشالا معنا ها همین طور عروسی است که بالای سرما برای خودشان دارند می گیرند و .شکر خدا امروزه  سرهای ما دیگر در بسته نیست که از عالم بالاسر بیخبر باشیم، سرهای جوامع بشری وای فای همیشه روشنی دارد و با تمام این معناها بده بستانهای مفصل

یکی از معناهای دانه درشت این است: ای بشر خودت را بشور و چشمهایت را بیشترتو باید در حد و اندازه هجمه هایی بشوی که بر تو وارد می شودتو باید از قبیله مسلح علم باشی و از مردان با خبر تتو خودت باید کس و کار خودت باشی

دیگر وقت نمی کنی کنار حافظ بنشینی  و بگویی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

خیلی چیزها مثل کرونا است

هم عشق 

هم شرک 

هم ایمان

هم تدبیر 

هم کفر

باید هم اندازه حریف این روزهایت بشوی 

در عشق در ایمان در تدبیر

آن وقت می توانی بنشینی  برای خودت یک بیت شعر بزنی: 

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی .که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لیدی بلاگ جیلبریک Tourism کتابفروشی | بانک کتاب مجرم فراری حامی دنت Teresa Personal Blog Hossein_HN